تابستون 94 وکادوهای حلما گلی
دخترک نازم امسال تابستون خیلی با سال قبل فرق داشت شما دیگه شده بودی یه دختر شیطون بلا که همش دوست داشتی بریم به اصطلاح خودت دد ماام کارمون شده بود هر روز یا یک روز درمیون شما رو ببریم پارک وای وای مگه دل میکندی از پارک همیشه باید حواستو پرت میکردم به یه چیزی تا میاوردمت خونه عاشق بازی کردن مخصوصا سر سره بازی به اصطلاح خودت سسره بازی عزیزم بابا حمیدت امسال دیگه شما بزرگ شده بودی و میتونستی سه چرخه سوار بشی برات سه چرخه خرید تا وقتی پارک میری بیشتر کیف کنی اینم عکس سه چرخه حلما گلی
شما دوست داشتی یه وقتایی پیاده شی و خودت دوچرخه رو هل بدی تقریبا این کار هر روز شما بود
این چند وقت شما کادو زیاد گرفتی اولیش یه کالسکه کوچولو خوشگل که مامان کبری زحمت کشید برات گرفت از بس که شما عاشق هل دادن کالسکه خودت بودی عکسشو برات میذارم
دومین کادوی شما رو خاله اکرم برات خرید یه کوله صورتی خوشگل همراه با عکس کیتی
این سارافون خوشگل و زن دایی بابا حمید زحمت کشیده از انگلیس برات اورده خیلی دستشون درد نکنه
این لباس قشنگ و عمو امیرو زن عمو شقایق زحمت کشیدن برات خریدن دستشون درد نکنه
این کوله قشنگ و خاله سمیرا وقتی اومدن خونمون زحمت کشیدن برات اوردن خاله سمیرا یکی از بهترین
دوستای منه خیلی دوستش دارم
این لباسی ام که تنت کردم دوست بابا حمید اومده بودن مهمونی خونمون برات اوردن خیلی ام بهت میاد دستشون درد نکنه
دختر ملوسم اینم از کادوهایی که برات اوردن تو این چند وقت گفتم برات بذارم تو وبلاگت یادگاری برات بمونه وقتی بزرگ شدی ببینی اخه ماشاا... شما چیزی رو سالم نگه نمیداری عزیزم خیلی دوست دارم با تمام شیطونیات