حلما هستی مامانحلما هستی مامان، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه سن داره

حلمای مهربونم

سفر به ساوه شهریور 94

1394/9/2 17:32
نویسنده : اعظم
428 بازدید
اشتراک گذاری

عزیز دلم چهارم شهریور بود تصمیم گرفتیم یه چند روز بریم ساوه ده مامان کبری خیلی بهمون خوش گذشت شما دیگه تو این دو روزی که اونجا بودیم اینقدر شیطونی کردی اصلا دوست نداشتی بیای خونه همش دوست داشتی تو تو بالکن بمونی بازی کنی اخه بالکن خیلی بزرگ و قشنگ بود اون محیط و خیلی دوست داشتی چون همش بیرون بودیم و شما دیگه شب خسته میشدی زود میخوابیدی همون روز اول که رسیدیم من شروع کردم به ایمن کردن اونجا همش مجبور بودیم درو ببندیم که شما نری از پله ها بیفتی خدای نکرده کلا دختر خوبی بودی فقط کمی تو این زمینه اذیت شدم که خدای نکرده از پله ها نیفتی ولی در کل خیلی خوب بود حالا عکساشو برات میذارم

 

مامانی من اونجا مجبور بودم همش لباس راحتی تنت کنم چون شما راحت تر بچرخی وبازی کنیم

اینجا ببین چقدر ناز نشستی

این عکست خیلی بامزه وایسادی تازه از خواب بلند شدی جلوی در وایسادی موهاتم نذاشتی درست کنم فقط میگفتی برم بیرون  خیلی بانمک افتادی

 

 

 

اینم یکی از قشنگترین عکسات شد ب اون خنده قشنگی که داری بابایی عاشق این عکسته

 

 

اینم یه عکس مادر دختری

 

 

عزیزدلم اینم از عکسای نازت الان که دارم این مطالب و مینویسم شما از خواب بیدار شدی داری بغلم ممه میخوری سخت شد دیگه بغیش باشه واسه بعد خیلی حرفا دارم برات بزنم از کارایی که میکنی و خیلی چیزای دیگه برات حتما مینویسم عزیزم دوستدارم عاشقتم دخترک زیبای من محبت

پسندها (1)

نظرات (1)

مامانه شایلین
5 آذر 94 16:43
ای جووونم مثل یه عروسکه حلما خانوووووووم
اعظم
پاسخ
قربونت عزیزم شآیلین هم خیلی نازه با اجازه من لینک میکنم شما رو