حلما هستی مامانحلما هستی مامان، تا این لحظه: 10 سال و 9 روز سن داره

حلمای مهربونم

خاطرات صحبت کردن حلما گلی

1394/9/5 16:46
نویسنده : اعظم
389 بازدید
اشتراک گذاری

دختر عزیزم الان که دارم این مطالب و برات مینویسم شما تو خواب ناز تشریف دارید این مطالبی که برات مینویسم قبلا تو دفتر یادداشت کرده بودم چون که متاسفانه نت نداشتم چند وقت به خاطر همین چایی نوشتم تا بعد تو وبلاگت برات ثبت کنم

عزیز دلم شما تا 15 ماهگی فقط کلمه میگفی ولی از 16 ماهگی به بعد دیگه کم کم شروع کردی به جمله گفتن 16 ماهت که بود میتونستی دو تا کلمه رو بهم وصل کنی تغییراتی که داشتی هفته به هفته بود مثلا میگفتی مامانی پاشو یا میگفتی بریم دد یا میگفتی اب بده تا این که 17 ماهگی دیگه زبونت کامل باز شد دختر قشنگ من 17 ماهگی  دیگه قشنگ حرف زد شعرایی که برات میخوندم اولشو میگفتم شما ادامشو میگفتی مثلا میگفتم یه توپ دارم شما میگفتی قلقلی میگفتم سرخ وسفیدو شما میگفتی ابی میزنم زمین شما میگفتی هبا میره نمیدونی تا شما میگفتی کدا میره من این توپ وشما میگفتی نداستم مشقامو خوب شما میگفتی نبشتم بابام بهم شما میگفتی عدی داد یه توپ اخرشو میگفتی قیلی قیلی داد قربونت برم اینقدر قشنگ میخوندی که همه از من میخواستن بخونم و شما ادامشو بگی خلاصه دختر نازم وقتی 18 ماهت شد بهترم شدی تو صحبت کردن خیلی روانترو قشنگتر صحبت میکردی سه تا کتاب شعر برات از نمایشگاه کتاب برات خریده بودم 13 ماهت بود اونا رو برات میخوندم خیلی برام جالب بود چون که تواین مدت شعرای کتاب و برات میخوندم شما به ذهنت سپرده بودی یکی ازاون شهرا این بود هاپ و هاپ سگم من من اول شعرو که میگفتم شما ادامه اون وبا زبون خیلی خیلی شیرینت میگفتی الان که شما 19 ماهه شدی نصف بیشتر اون کتاب ای شعرو بلدی خیلی جالبش اینه که دیگه من اولشو نمیگم  میگم حلما شهر جو جورو بخون یا شعر پیشی رو میخونی البته بعضی وقتا درست میخونی بغضی وقتا قاطی میکنی باهم نمیدونی اینقدر شیرین و قشنگ میخونی همه میخوان اون لحظه بخورنت عزیزم شما شعرای سیدی هایی که برات میذارمم میخونی گاهی وقتا من وبابایی تعجب میکنیم که اون شعر چطور تو ذهنت مونده خیلی روزای قشنگی رو داریم با شما گل دختر سپری میکنیم حلما گلی دیگه خیلی داری هر روز بزرگتر و باهوشتر میشی صبحها که از خواب بلند میشی میگی سلام صب بخیل بعد میگی مامانی بریم صبونه بخوریم اینم بگم دخترم شما بیشتر کلماتی که میگی درست بیان میکنی خیلی ام شیرین میگی خیلی ام دختر خانم و فهمیده ای هستی والبته خیلی شیطون وقتی چیزی بهت میدم میخوری اشغالشو میاری میگی بندازم اشغالی وای وای امان از اون وقتی که جارو برقی رو بیارم جارو کنم خونرو میگی مامانی بده من جالو کنم عاشق جارو کردنتم تمام کارای من و مو به مو انجام میدی بعضی وقتا یه هو به من میگی اذم چون بابا تو خونه صدام میکنه شما هم میخوای مثل بابا من و صدا کنی یا به بابا میگی حمید ولی من و بابایی زیاد اهمیت نمیدیم که حساس بشی روش خودت دیگه نمیگی همون لحظه که بابا صدا میکنه میگی این روزا خیلی با اسباب بازیات بازی میکنی مخصوصا عروسکات خیلی  عروسک دوست داری با عروسکات دقیقا همون رفتاری که من با شما دارم داری از تمتم این لحظات فیلم گرفتم تا بزرگ شدی ببینی که چقدر قشنگ به عروسکات صحبت میکنی اون روز عروسکتو بغل کرده بودب بهش میگفتی دختر گلم بیا بغلم لالا کن شیل بدم بخوری اشکال نداله گی گه نکن بهش میگفتی بشین ایندا تا من برم پوشک بیارم عبض کنم پوشکتو دختر گلم عسلم یا میگی جیگرم و میگی دیگرم خلاصه این روزا خیلی خیلی نازو شیرین شدی نمیدونی وقتی میای یهو بغلم میکنی بوسم میکنی بهم میگی مامانی بیا بغلم دنیا رو بهم میدن عزیزم خیلی حرفا دارم بزنم از کارای و حرفای قشنگی که میزنی اما الان شما بیدار شدی دیگه نمیذاری بعد میتم دوباره برات مینویسم عزیزم خیلی خیلی دوستت دارم دخنر زیبای من

پسندها (4)

نظرات (2)

مامان فرزانه
5 آذر 94 17:29
سلام مامانی بچه تون خیلی ماهه خدا برات حفظش کنه عزیزم لطفا به منم سر بزن حتما وبلاگم به دردکوچولوتون میخوره منتظرتونم کلی عکس و تم برای جشنای شما و کیپ از عکسای کوچولوتون بایه کلیگ عکساش ماندگارتر میشه لطفا یه سر بزن ضرر نداره که 09187059389 اینم شمارمه ارتباط با پیامک و تلگرام
مامان سودی
5 آذر 94 17:57
خدا شیرین عسلتون رو براتون نگه داره.خیلی بانمکه هزارماشالا
اعظم
پاسخ
سلامت باشی عزیزم نظر لطفتونه