حلما هستی مامانحلما هستی مامان، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 22 روز سن داره

حلمای مهربونم

نشستن حلما تو سبد لباساش

1394/4/4 15:35
نویسنده : اعظم
399 بازدید
اشتراک گذاری

حلما گلی مامان شیطون بلای مامان دیگه شیطونیات روز به روز داره زیاد میشه یه شب من سبد لباس چرکاتو گذاشته بودم تو اشپزخونه که بندازم ماشین بشوره شما ام طبق معمول به همه جا سرک میکشی مخصوصا اگه من تو اشپزخونه باشم همش اونجایی یا در کابینترو باز میکنی یا میری سر لباسشویی همش دکمه هاشو میزنی خاموش روشن میکنی کلی ام ذوق میکنی بابت این کارت منم هر کاری میکنم سرتو با یه چیز دیگه گرم کنم شما باز حواست میبره به لباسشویی شیطونی دیگه چیکار میشه کرد اون شبم من داشتم اشپزی میکردم حواسم به کارم بود یه هو برگشتم دیدم که شا تمام لباسارو پخش کرده بودی از اشپزخونه تا پذیرایی لباساتو پخش کرده بودی دیگه به ریخت وپاشایی که توخونه میکنی عادت کردم دوباره به کارم ادامه دادم یه هو دیدم بابا حمید بلند خندید برگشتم دیدم شما لباسارو که ریختی بیرون هیچ خودتم رفتی نشستی تو سبد سرو صدا ام میکنی که ما بهت نگاه کنیم ببینیم که رفتی نشستی توسبد کلی ام از این کارت ذوق کرده بودی میخندیدی منم سریع گوشیمو برداشتم دو تا عکس خوشگل ازت انداختم

 

 

 

 

 

عاشق تموم شیرین کاریاتو شیطتنتات هستم عزیزم همیشه شاد باشیآرام

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان مرجان
4 تیر 94 19:28
مامانش برای دخترمون اسفند دود کن با اون صورت قرص ماهش
اعظم
پاسخ
ممنون خاله نظر لطفته