اولین سفر شمال حلما گلی

دختر نازم امسال اول اردیبهشت بابایی برنامه ریخت که بریم شمال صبح روز اول اردیبهشت بود که راه افتادیم به سمت انزلی دهکده ساحلی خیلی برنامه ها واست داشتم واست مایو برداشته بودم که با بابایی برید دریا و اب بازی کنید ولی متاسفانه هوا خیلی سرد بود مخصوصا لب ساحل  وسایل شن بازی برات برداشته بودم اما اینقدرباد میومد همش تنت سوییشرت بود حتی یه دست از لباسایی که برات برداشته بودم استفاده نشد همش لباس گرم تنت کردم روزی که رسیدیم فرداش رفتیم قلعه رود خان خیلی زیبا بود وزیباتر شده بود به خاطر فصل بهارخیلی خوش گذشت تا غروب اونجا بودیم شما ام هم یکساعت اونجا خوابیدی هم دوساعت تو ماشین دیگه میرسدیم سرحال بودی ومن وبابا  حمید خسته  دختر شیطون بلای من محیط چدید برات تازگی داشت همش دوست داشتی فضولی کنی به همه چی دست میزدی منم مجبور بودم همش دستاتو بشورم شما تواین سفر مثل همیشه دختر خوبی بودی و مثل همیشه شیطون بلا و فضول دختر نازم به خاطر سرد بودن هوا وبارندگی ما نتونستیم زیاد بیرون بریم لب ساحل که خیلی سردتر بود فقط قلعه رود خان رفتیم و پارک جنگلی انزلی و یکبارم لب ساحل رفتیم زود برگشتیم چون هوا سرد بود میترسیدم سرما بخوری در کل سفر خوبی بود خیلی بهمون خوش گذشت مخصوصا با حضور شما عزیز دلم چند تا از عکسا رو برات میذارم یادگاری اولین سفر شمالت گلم

این عکس تو راه شمال شهر منجیل نگه داشتیم صبحونه بخوریم کنار رود خونه منجیل که شما خانم گل داری با تعجب به رودخونه نگاه میکنی

قلعه رودخان حلما گلی وبابایی

لب ساحل که شما خانم گل یک جا بند نبودی که ما یه عکس خوشگل بندازیم همش میدوییدی به خاطر عمین عکسا خیلی با کیفیت نیست

اینجاام اومدی تو محوطه ویلا با بابایی بدو بدو میکردید کلی میخندیدی عاشق اون خنده هاتم حلمای نازم

اینم از وسایل شن بازی برات خریده بودم که چون هوا سرد بود نشد بازی کنی انشاا... سری بعدی که رفتیم شمال باعاش بازی میکنی عزیزکم

همیشه شاد وخندون باشی دختر نازم