حلما هستی مامانحلما هستی مامان، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 5 روز سن داره

حلمای مهربونم

جشن دندونی حلما

حلمای من عزیز دلم شما وقتی نه ماه هفده روزت بود اولین دندون قشنگت دراومد من وبابایی هم ازقبل تصمیم گرفته بودیم برات یه مهمونی بگیریم به خاطر همین مهمونی ما افتاد جمعه 26 دی ماه یکسری از عکسای مهمونی رو برات میذارم وسایلی که واسه این مهمونی برات تهیه کردم برات میارم   این کارت دعوت وخاله مرجان دوست خوب مامان زحمت تهیه کردنشو کشید طراحیش با خاله مرجان هنرمنده عزیزم خاله مرجان ازت ممنونیم که اینقدر مهربونی راستی دخترم خاله مرجان به دختر کوچولوی ناز داره که اسمش باران .باران جون دوست داریم         حلما با تاج دندونی البته به سختی ازت عکس گرفتیم نمیذاشتی کلاه رو سرت باشه ...
1 اسفند 1393

سفرمشهد

دخترم شما وقتی شش ماه نه روزت بود من وبابایی شمارو به زیارت امام رضا بردیم سفر خیلی خوبی بود شما تو طول سفر همش خواب بودی اصلا اذیت نکردی عزیزم فقط وقتی میبردیمت حرم ازدحام جمعیت ومیدیدی گریه میکردی خداروشکر مامان کبری وخاله اکرم باهام بودن وگرنه من اصلا نمیتونستم زیارت برم خداروشکر سفر خوب وبی خطری بود من وبابایی به خاطر این که شما رو واسه بار اول برده بودیم مشهد بردیم عکاسی ازت عکس انداختیم تا یادگاری برات بمونه عزیزم اینم عکست گلم عاشق اون خندتم عزیزم   ...
1 اسفند 1393

یازده ماهگی حلما

دختر کوچولوی مامان شما امروز ده ماهت تموم شد ورفتی تو یازده ماه اصلا باورم نمیشه یازده ماه اینقدر زود گذشت دیگه چیزی نمونده یکسالت بشه میخوام امروز تمام کارهایی که توی این یازده ماه انجام دادی و یاد گرفتی برات بذارم عزیزم   شما وقتی سه ماه ونیمت بود قشنگ غلت میزدی و گردنتو بالا میگرفتی وقتی پنج ماه نیمت بود قشنگ بدون کمک مینشستی  وقتی شش ماهت بود چهاردست وپا رفتی البته دختر نازم شما دیگه سینه خیز نرفتی یک دفعه چهاردست وپا رفتی بعد ازیک هفته دیدم از مبل میگرفتی و بلند میشدی دقیقا وقتی 6ماه یک هفتت بود این کاروکردی وقتی شش ماه ونیمت بود ازمبل میگرفتی و راه میرفتی روز به روز راه رفتنت تندتر میشد مامان کبری مبلهای خونش...
1 اسفند 1393

چهارمین دندان

دختر نازم دندان چهارم دراومد شما الان چهار تا دندان خوشگل داری مبارک باشه عزیزم رویش دندان چهارمت میبوسمت گلم
24 بهمن 1393

عکس اتلیه 6ماهگی حلما

عزیز دلم شما وقتی 6 ماه و4 روزت بود من وبابایی شما رو بردیم اتلیه سها 4 مهر روز جمعه بود اولش خیلی خوب همکاری کردی ولی دیگه اخراش خسته شده بودی به خاطر عوض کردن لباس کلافه شده بودی عزیزم خوابتم میومد ولی درکل عکسات خیلی خوب شدگلم چند تااز عکسات وبرات میذارم           عاشقتم دخترم ...
21 بهمن 1393

اولین سفر حلما

دخترم من وبابایی تواین چند وقت که شما به دنیا اومده بودی سفر نرفته بودیم گذاشته بودیم شما کمی بزرگتر بشی بعد بریم خواستیم ببریمت مشهد ولی هوا خیلی گرم بود شما اذیت میشدی به خاطر همین رفتیم ده مامان کبری تو ساوه نزدیک بود شما ام زیاد اذیت نمیشدی ولی با این وجود من کلی استرس داشتم نکنه دور از جون مریض بشی ولی خداروشکر خیلی خوب بود اصلا اذیتم نکردی چون همه دست جمعی رفته بودیم اصلا حوصلت سر نمیرفت همش با خاله اکرم بودی خیلی شمارو میبرد بیرون بهمون خیلی خوش گذشت شما خیلی خاله اکرمت ودوست داری همش باهات حرف میزنه خیلی برات شعر میخونه وبازی میکنه شما ام خیلی میخندی عزیزم چند تااز عکسای سفرمون وبرات میذارم تواین سفر چهار ماه پانزده روزت بود  ...
21 بهمن 1393

چهار ماهگی حلما

دختر نازم شما وقتی تازه رفته بودی تو چهار ماه قشنگ غلت میزدی و برمیگشتی گردنت و خیلی خوب میاوردی بالا چند تا از عکس ازاون روزای قشنگ انداختم برات میذارم گلم           تو این عکس این تاب وشلوارک سبز رنگ و که تنت کردم عمو امیر وزن عمو وقتی رفتیم خونشون بهت کادو دادن  خیلی ام بهت میاد دستشون درد نکنه .خیلی تو رو دوست دارن حلما گلی     اینجا رو تختت خواب بودی اومدم بهت سر بزنم دیدم بیدار شدی داری از لای نرده تختت نگاه میکنی سریع دوربین وبرداشتم و اون لحظه رو ثبت کردم عزیزم خیلی ناز ومظلوم نگاه میکردی قربون معصومییتت برم من     تو ا...
21 بهمن 1393

یک تا سه ماهگی حلمای نازم

دختر خوشگلم عکسای خوشگل یک تا سه ماهگیت وبرات میذارم امیدوارم از دیدنشون لذت ببری ووقتی بزرگ شدی ودیدی تورو ببره به دنیای شیرین کودکیت عسل مامان دوست دارم زیاد               اون وقتا که تازه به دنیا اومده بودی عادت داشتی رو سینه بابایی میخوابیدی اینقدر ناز میخوابیدی که بابایی دلش نمیومد ببره بذاره رو تختت ساعتها میذاشت بخوابی تا خودت بیدار میشدی این عکسو اون موقع ازت انداختم قربونت برم که واقعا فرشته ای     دست دختر وپدر وقتی با هم خوابیده بودید ازتون گرفتم     دوست دارم حلمای نازم   ...
21 بهمن 1393

سیسمونی

دختر نازم چند تا از عکسای سیسمونی که مامان کبری زحمتشو کشیده برات خریده برات میذارم                                                                                             &nb...
20 بهمن 1393