حلما هستی مامانحلما هستی مامان، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 4 روز سن داره

حلمای مهربونم

اولین چهارشنبه سوری حلما گلی

دختر عزیزم شما اولین سالی بود که چهارشبه سوری کنار من وبابایی بودی عزیزدلم ببخش منو دیر وبلاگتو به روز رسانی کردم از بس شما خانم گلم شیطونی صبح ها وقت نمیکنم مجبورم شبا بشینم پای سیستم گلم الان که دارم این مطالب وبرات میذارم شما توخواب نازی عشقم امشب یکسری از عکسارو برات میذارم حلمای نازم امسال قشنگترین چهارشنبه سوری بود برام اون شب با بابایی لباس تنت کردیم وازت به عنوان یادگاری اولین چهارشنبه سوریت عکس انداختیم البته فقط یه دونش خوشگل شد ازبس که شما تکون خوردی وشیطونی کردی عزیزم فقط ببین چقدر ناز خندیدی گلم   ...
21 فروردين 1394

هفته آخر اسفند 93

عزیز دل مامان دخترک ناز نازی مامان این روزای آخر سال خیلی سرم شلوغه از یه طرف خونه تکونی و کارای عید از طرف دیگه کارای تولد شما حلمای نازم مامانی واقعا خسته است ببخشید وقت نکردم بیام به وبلاگت سر بزنم و مطالب جدیدو برات بذارم مامانی من در اسرع وقت برات همه رومیذارم دخترک خوشگل مامان باورش برام سخته خیلی زود داری یک ساله میشی پارسال این موقع توشکم مامانی جا خوش کرده بودی امسال ماشا...واسه خودت خانمی شدی ودر واقع یه دخترک شیطون بلا که یه وقتی آروم میشی نگران میشم نکنه حالت خوب نیست عزیزم دلم واسه شیطونی تنگ میشه با تمام خسته گی که دارم بدون عاشقتم تک تک این کارا رو باجون ودل دارم واست انجام میدم عزیزم این شبا همش تا 2 شب بیدارم ودارم کارای تول...
28 اسفند 1393

عکسهای دخترکوچولوی مامان تو حالتای مختلف

سفید برفی من تواین عکس تازه 8 ماهت تموم شده بود این سر همی رو تازه برات خریده بودیم واسه زمستونت بود وقتی میپوشیش مثل خرسای تنبل میشی عروسکم   اینجا تازه از حمام اومده بودی مامان کبری سرت روسری کرده بود اینقدر ناز شده بودی  مثل فرشته ها   اینجا خونه مامان کبری جلوی در اشپزخونه پشتی گذاشته که شما نری تو اشپزخونه شما هم طبق معمول میری از پشتی اویزون میشی واشپزخونه رو برانداز میکنی           تو این عکس سوار رورویکت بودیکه همون اخرین بار بود که سوار شدی دیگه نشستی توش دوست نداشتی اصلاما هم دیگه جمعش کردیم تو این عکس شما تازه هفت ماهت تموم شده ...
15 اسفند 1393

حلما وشیطونیاش

دختر نازم شما توی این عکسا 8 ماهته عاشق کابینت واشپزخونه ای تا ازت غافل میشم میری سراغ کابینتا اینجا تازه کابینتا رو کشف کرده بودی تقریبا میشه گفت شکار لحظه ها بود سریع عکس گرفتم     روزی چند بار کشو های میز تلویزیون ومیریزی بیرون جالب اینجاست خودت کمک میکنی با هم جمع میکنیم ولی دوباره میریزی بیرون       ...
15 اسفند 1393

حلما با موهای خرگوشی

دختر نازم توی این عکسا شما هنوز یازده ماهت نشده بود شما خیلی از گله سر روی سرت بدت میاد کلا هر چی کل سرو تل باشه یه دقیقه رو سر شما دوم نمیاره زود همرو میکنی میندازی زمین اون یه هو به سرم زد موهاتو خرگوشی ببندم وای نمیدونی چقدر بهت میومدو ناز شده بودی طبق معمول زود رفتم دوربین واوردم تا ازت عکسای خوشگل بگیرم به سختی تونستم ازت عکس بگیرم از بس ورجه ورجه میکردی ولی بلاخره چند تا ازعکسات خوب دراومد عزیزم کشم رو سرت دووم نیاورد زود خسته شدی ازرو سرت دراوردی عیب نداره ما به همین چند تاعکسم راضی هستیم عزیزم عاشق این عکسا شدم ناز نازی من   عاشق تلفنی طبق معمول تلفن دستت میبری همش سمت گوشت مثلا میخوای صحبت کنی   قربون اون ...
15 اسفند 1393

حلما وعروسکش

دختر نازم شما یه عروسک داری که مامان کبری واسه سیسمونیت خریده بود خیلی دوسش داری اخه هم قد خودته یه روز دیدم اینقدر قشنگ داری باهاش بازی میکنی کلاهشو دراورده بودی منم اومدم کلاهشو گذاشرو سرت شما ام ازته دلت میخندیدی سریع دوربین واوردم تا این لحظه قشنگو ثبت کنم عشقم ببین چقدر ناز میخندی عاشق اون خنده هاتم عروسکم       ...
15 اسفند 1393

محرم 93

دخترم امسال ماه محرم مصادف شد با 7ماهگی شما منم خیلی دوست داشتم امسال شما رو به مراسم شیرخوارگان حسینی ببرم واسه یادگاری چند تاعکس ازت گرفتم که برات میذارم ببخشید اگه دیر شد گفته بودم که من وبلاگتو دیر درست کردم به خاطر همین الان واست میذارم امیدوارم لذت ببری ازدیدن عکسات           ...
15 اسفند 1393

سرما خوردگی دختر نازم

حلمای نازم هر چی از امزوز بگم برات کم گقتم از زوز سختی که امروز داشتیم من وبابا حمیدت وای واقعا بده دختر نازم شما امروز برای اولین بار مریض شدی یه تجربه سختی داشتم امروز تب کردی دخترم من وبابا حمیدت اصلا نمیتونیم شما رو اینجوری ببینیم امروز اینقدر اروم بودی همش بی قراری میکردی وگریه من وبابا حمیدت ارزو میکردیم ای کاش تمام دردو بلاهات بخوره به جون ما الان که دارم این مطالب وبرات مینویسم نشستم بالا سر شما همش دارم تبت و چک میکنم تا صبح بالا سرت بیدار میمونم عشقم وای خدایا دخترم فردا از خواب بلند شه خوب خوب بشه پاشه شیطونی کنه دارم میمیرم از غصه تا به حال مریضیت وندیدم دختر نازم خداهمه بچه هارو واسه پدر ومادراشون صحیح وسالم نگه داره الهی امین خ...
15 اسفند 1393

تولد بابا حمید

حلمای عزیزم امسال تولد بابا حمید مصادف شده بود با اخر ماه صفر به خاطر همین تولد و 3 دی گرفتیم من تولد باباحمید و هرسال مهمونی میگرفتم ولی امسال دیگه به خاطر وجود شما وشیطنت های زیادت فرصت نشد جشن وسه نفره گرفتیم امسال تولد بابا حمید یه شیرینی خاصی داشت به خاطر وجود قشنگ شما این تولد خیلی خاص بود وای از شیطونیت بگم از همون اول حواست به کیک بود میخواستی انگشتت و بزنی به کیک زوری تونستیم چند تا عکس درست وحسابی بگیریم ولی کلی به خاطر کارای شما خندیدیم عزیزم کادوی من وشماامسال به باباحمید نقدی بود میخواست سیم کارت بخره من وشما به بابا حمید 500 هزار تومان پول نقد کادو دادیم بذار امسال تولد بابا مصادف شد با نه ماهگی شما کنار کیک بابا حمید شمع نه گذ...
1 اسفند 1393